قرآن، كلام خدا و كتاب تشريع است كه از سوي آفريننده جهان براي هدايت جهانيان در قالب الفاظ و كلمات ،به زبان عربي مبيني فرود آمده است وانسان ، همان عظمتي را كه در عالم تكوين ،در دشت و صحرا و گل و گياه و كوه و آبشار و پرتو خورشيد و درخشش ماه و گستردگي افق و عظمت كهكشانها مشاهده ميكند، در سورهها و آيات و وقف وصلها و فواصل گوناگون و موزون اين كلام الهي، به روشني در مييابد.
زبان قرآن ، بيترديد زبان هنر است كه هر يك از كلمات آن به زيباترين شكل، در جاي خود قرار گرفته و نظم و انسجام آياتش، همچون رشته به هم پكيدهاي است كه به راحتي از كلمهاي به كلمه اي و از آيهاي به آيهاي سير ميكند و با هر فراز و نشيب ، روح و روان هر شنونده را به دنبال خود ميكشاند.
رمز اين همه زيبايي و گيرائي نيز دراين است كه ذات بيمانند او،جمال است و نظام آفرينش او جميل و جلوه جمال او، درهمه جا و هر چيز ،كه آيهاي از كلام و كتاب اوست، متجلي است كه انّ الله جمال و يحب الجميل.
اعجاز هنري قرآن، تا جايي است كه نه تنها دوستانش را به شگفتي وا ميدارد،بلكه حتي دشمنانش را به اظهار عجز از مقابله با آن ميكشاند.
اكنون اين «وليدبنمغيره»، دشمن سرسخت پيامبر اكرم(ص) و شاعر و داستانسراي قريش است كه در وصف قرآن به ابوجهل ميگويد:
« من، تمام اوزان و اشعار عرب را ميدانم. آنچه او مي گويد، به هيچ يك از آنها شباهت ندارد. در كلامش حلاوت و طراوت مخصوصي است كه هر چه را ويران و به هر چيز چيره مي گردد. بايد گفت: كلام او سحر است، يك سحر مؤثر كه بين خانوادهها تفرقه مياندازد.»
قرآن كريم، چه زيبا اين تكبر وليد و اين تحريف بزرگ را به باد استهزاء ميگيرد و در يك كلام جاودانه او را رسوا ميسازد. ميفرمايد:
او فكر كرد و چاره انديشيد!
پس مرگ بر او باد چه چاره انديشيد؟
پس نظر افكند.
آن گاه چهره درهم كشيد و روي ترش كرد!
آن گاه پشت نمود و تكبر كرد .
آن گاه گفت :اين نيست مگر سحر مكرر.
اين نيست مگر كلام بشر !
به زودي در افكنيمش به سقر.[1]
و ....
اين چنين است كه قرآن مجيد، عرب جاهلي و تمام انسانها را بر تارك تاريخ، به تحدي فرا ميخواند كه اگر ميتوانيد، ده سوره و حتي يك سوره همانند قرآن را بياوريد ، اگر راست ميگوييد و مسلم است كه انسان، جز اظهار عجز و ناتواني پاسخي نميتواند داشته باشد.
بر همين پايه است كه مفسران و نويسندگان و پژوهشگران فن معاني بيان، پژوهش درباره محسنات لفظي و شيوايي و فصاحت و بلاغت قرآن را بخشي از كارهاي پژوهشي خود قرار دادهاند و با موشكافي در صنايع لفظي و معنوي قرآن، صدها عنوان كتاب و رساله اختصاصي درباره قصه و انشاء ، ايجاز و اطناب ، تشبيه و كنايه، حقيقت و مجاز، استعاره و مبالغه، قسم، استتباع، توجيه، تلميح، مماثلت، تجنيس، مطابقه، مساوات، اشاره و نيز وزن و آهنگ و فواصل ايات الهي به رشته تحرير درآورده اند كه علاقهمندان ميتوانند براي اطلاع بيشتر در اين زمينه، به كتابهاي مربوط و نيز كتابهاي تفسير مراجعه كنند.[2]
اما آنچه در اين مختصر بناست بدان پرداخته شود،اين است كه به اين ويژگيهاي هنري و برجستگيهاي لفظي ومعنوي قرآن، در ترجمه به زبان ديگر نيز بايد توجه شود و تنها به دقت در ترجمه صحيح معاني اكتفا نگردد، تا ترجمهاي هر چه نزديكتر به زبان قرآن ارائه گردد و گرنه ، حق ترجمه قرآن كريم اداءنشده است.
مترجم يك اثر هنري،بايدبرجستگيهاي لفظي و معنوي را در كنار هم قرار دهد و علاوه بر تسلط كامل بر هر دو زبان، تمام ويژگيهاي زيبايي شناسي هر دو زبان را مورد نظر قرار دهد،تا ترجمه نيز تا حدودي از گيرائي و جاودانگي متن برخوردار گردد.
مترجم قرآن كريم،ضروري است علاوه بر آگاهي كامل از تفسيرهاي مختلف قرآن ،از دقت عقلي و ذوق هنري و شعري و هنر نويسندگي، بويژه هنرهاي نمايشي و قصهنويسي برخوردار باشد، تا بتواند چشماندازي از مناظر زيبا و حيرتانگيز كلامالهي را كه در قالب الفاظ و كلمات براي عموم به تصوير كشيده شده با زبان ترجمه به تصوير بكشد.
در قرآن كريم، متناسب با تغيير معاني، لحنهاي متفاوت و آهنگ و وزنهاي مناسب به كار گرفته شده است. به عنوان نمونه: لحن تحقير را در سوره «مسد»، لحن حماسي را در سوره « والعاديات» ، لحن دعا و نمايش را در آيات آخر سوره «آل عمران» ، لحن داستان و اندرز را در سوره « يوسف» و « قصص » و به طور كلي آهنگ تند و انگيزاننده را در سورههاي مكي و آهنگ كند و آموزنده را در سورههاي مدني ، به روشني ميتوان مشاهده كرد.
در قرآن ، آخر آيات برخي از سورهها به نون ختم شده، برخي به الف،برخي به ها ،برخي به س و ... كه اين فواصل خاص، همراه با وزن و آهنگ كلمات و آيات،ادبيات قرآن را از ساير كتابها ممتاز كرده است و براي ارائه ترجمه نزديكتر به متن الزاماً بايد به اين برجستگيها توجه شود. آنچه در اين ترجمه ما بر آن عنايت داشتهايم، علاوه بر تلاش در رسائي مفاهيم، تأكيد به اين ويژگيها و امتيازات بوده است.
البته نگارنده مدعي نيست كه توانسته است از عهده اين مهم برآيد، اما ميتوان گفت : تلاش خود را به كار گرفته تا گامي هر چند كوچك در اين جهت بردارد.
جالب است به اين نكته نيز توجه كنيم كه هر چه ما در تاريخ ترجمه قرآن كريم به عقب برگرديم ،توجه به وزن و آهنگ و سجع و قافيه در ترجمههاي قرآن بيشتر مشاهده ميشود و متأسفانه در قرون اخير،كمتر به آن توجه شده است.
اكنون ،با اجازه خوانندگان عزيز، نمونههايي از اين سبك ترجمه را از نظر ميگذرانيم، بدين اميد كه مورد توجه علاقهمندان به فرهنگ قرآن كريم قرار گيرد و نگارنده را با راهنماييهاي خود، مورد مرحمت قرار دهند.
1ـ ديدي آن را كه روز جزا را دروغ پندارد؟
2ـ اين آن كسي است كه يتيم را به قهر ميراند.
3ـ و بر خوراك تهيدست وا نميدارد .
4ـ پس واي بر نمازگزاران!
5ـ آنان كه از نماز خويش بيخبرند .
6ـ آنانكه رياكارند.
7ـ ونيكي از مردم دريغ ميدارند.
سوره مباركه فيل
1ـ مگر نديدي چه كرد خدايت با سپاه فيل سواران؟
2ـ آيا تباه نساخت توطئه آنان؟
3ـ اعزام كرد به سرشان فوجهايي از مرغان .
4ـ بستندشان به سنگگلي سوزان
5- پس گرداندشان همچو نيمخورده گياهان .
[1] «سوره مدثر»،آيه 18 ـ25
[2] از جمله كتابهايي كه در اين زمينه نگارش يافته، عبارتند از :
* دلائل الاعجاز،عبدالقاهر جرجاني .
* النكت في اعجاز القرآن، رماني.
* بديع القرآن،ابن اصبع.
* التصوير الفني في القرآن، سيد قطب.
* اعجاز القرآن.